نوشتار
نگاهی به پیشینه قالیبافی در ایران
جهان قديم در عهد باستان به سه تمدن مغربيان، يعني تمدنهاي سامي، يوناني و رومي و مشرقيان شامل چين و هند و مركزيان يعني ايرانيان تقسيم شده بود.
در اين ميان ايرانيان كه بخشي از آنها خانهنشين و بخشي ديگر بدوي بودند محدودهاي از رودخانه فرات تا آسياي غربي و مركزي و حتي سرحدات چين و از روسيه جنوبي تا دهانه رودخانه سند را اشغال كرده بودند. محدودهاي كه در ميان دو تمدن عظيم غربي و شرقي قرار داشت و واسطه تماس با هر دو پلي بود برای انتقال و پالايش فرهنگها و توسعه تمدن جهاني.
توسعهاي كه بي شك بر پايه هنر و ذوق ايراني در قالب انواع خرده فرهنگها تجلي مييافت و بدون ترديد اگر تمدن ايراني براساس ريشههاي آييني و اساطيري دقيق و سنجيده قومي بنا نميگشت در ميان هجوم انبوهي از فرهنگهاي بيگانه از شرق و غرب چارهاي جز زوال و نابودي نمييافت و چنين توسعه فرهنگي در تمدن جهاني هرگز ميسر نميگرديد. صحت اين موضوع را ميتوان از انواع فرهنگهاي برجاي مانده از ايران باستان مورد مطالعه قرار داد.
يكي از اين فرهنگهاي برجاي مانده از ايران باستان فرهنگ بافت است كه در قالب آيين پوشش تجلي يافت. فرهنگ كه در پايينترين سطح آن ميتوان از نمد به عنوان اولين پوشش بشري محافظ در برابر سرما و رطوبت نام برد و در عاليترين درجه كمال آن ميتوان به توليد بافت پرزدار به عنوان زير انداز اشاره كرد. توليدي كه امروزه از آن به عنوان هنر فرش دستباف نام برده ميشود.
تاريخچه تكامل هنر بافت
هشت هزارسال قبل در عصر نو سنگي در منطقه وسيعي از آسياي جنوب غربي، مردم براي نخستين بار در گروههاي كوچك در يك مكان مشخص اجتماع كرده و اولين دهكدهها را بوجود آوردند. در آن زمان انسان به تجربه آموخت كه ميتواند با كاشت دانهها و گياهان خودرو محصول بيشتري را نسبت به جمعآوري آنها در دشتهاي پراكنده بدست آورد. لذا كشاورزي بوجود آمد.
كشاورزي دليلي بود تا انسان در يك نقطه متمركز گردد و منتظر بماند تا محصول خود را برداشت نمايد. به مرور زمان انسان فرا گرفت كه پس از انجام عمل كاشت نسبت به داشت و نگهداري محصول نيز اقدام نمايد. قرار گرفتن انسان سبب آرامش باطني او شد و اين فرصت را به او داد تا نسبت به جمعآوري آذوقه و مهار حيوانات و اهلي كردن آنها اقدام نمايد و از شير، گوشت و پوست آنها بهره گيرد.
سكونت در يك مكان و تغييرات آب و هوايي انسان را وادار ساخت تا خود را از رطوبت و سرما محفوظ دارد. او از زندگي كردن در كنار حيوانات اهلي فرا گرفت كه پشم و موي حيوانات بهترين عايق حرارتي جهت حفظ در برابر سرما و رطوبت است. بنابراين ميتوان گفت اولين كسي كه به ذهنش خطور كرد تا پشم گوسفندان را با حرارت و آب در هم نمايد اولين شبانان چادرنشين بودند.
به مرور زمان ايجاد سرپناهي كه در گرما و سرما حافظ انسان باشد از مهمترين دغدغههاي او شد. لذا از تجربه پيشين خود بهرهگرفت و با استفاده از انواع رشتههاي الياف سلولزي اولين بورياها و حصيرها را بافت و به اين ترتيب اولين بافت تاري و پودي تهيه گرديد.
پس از آن بيش از دو هزار سال طول كشيد تا بشر به دانش ريسندگي و توليد پارچههاي تاري و پودي دست يابد.
طبق آخرين باستانشناسيها كه توسط پرفسور كارلتون كن در غاري موسوم به كمربندي در نزديكي بهشهر صورت پذيرفت ابزاري به دست آمد كه نشانگر اولين ابزار ريسندگي نخهاي پشمي بوده است.
رومن گيرشمن همين ادعا را با كشفياتي كه در مورد فرهنگ پوشش و از طريق باستانشناسيهاي بسيار در تپههاي سيلك انجام داد تاييد كرد و پرفسور بانو فيليپس اكرمان نيز با كاوشهاي باستانشناسي كه در تپههاي حصار دامغان صورت داد مجدداً ادعاي مذكور را تاييد كرد.
استفاده از پنبهنيز در بافتهها در حدود پنج هزارسال قبل مطابق با مستنداتي كه در هندوستان بدست آمده آغاز گرديده بود، ليكن داستان ابريشم به گونهاي ديگر است.
در حدود سه هزار سال قبل چينيان تنها توليدكنندگان ابريشم و پارچههاي ابريشمي بودند. آنها اين صنعت را دستکم پنج هزار سال به صورت يك راز در خاندان سلطنتي خود حفظ كردند. تا اينكه به واسطه يك ماجراي عشقي پرده از روي اين راز برداشته شد.
در قرن دوم بعد از ميلاد شاهزاده خاندان سلطنتي براي ازدواج با معشوقش مخفي كرد و به ايران آورد و به اين ترتيب نوغانداري از ايران به سراسر جهان راه پيدا كرد
تاريخچه تكامل هنر بافت قالي
شايد در حدود سه هزار سال قبل شبان چادر نشين دريافت كه اگر چلهاي از نخ را روي يك چهار چوب بگستراند و سپس روي آن گره بزند سطحي نرم و صاف را براي زير پاي خود ايجاد ميكند كه در برابر باد و رطوبت مقاوم و تاشو بوده و قابل حمل در كنار مهاجراتهاي همراه با گوسفندان به سوي مراتع سرسبزتر در فصول سال باشد.
با اين حال عدهاي براين اعتقاد هستند كه ريشه بافت قالي بسيار پيشتر از سه هزار سال قبل است، چه آنكه ميگويند اولين فرش دستباف كشف شده بشري توسط پرفسور باستانشناس رودنكو در تپه پازيريك واقع در هشتاد كيلومتري مرز مغولستان در ميان كوههاي آلتاي، رجشماري حدود ۴۲ (۳۶۰۰ در سي متر مربع) دارد و رسيدن به مهارت بافت چنين قالي ظريفي حداقل هزار سال طول ميكشد و نظر به اينكه قدمت پازيريك را در دو هزار و پانصد سال قبل برآورد كردهاند پيشينه بافت قالي ميبايست ديرينتر از اين موعد باشد.
با اين حال پازيريك به همراه چندين نمد و بافته ديگر در قبرهاي مستور از يخ چادر نشينان قوم سكائي ها در سال ۱۹۴۹ میلادی كشف شد. به نظر ميرسد كه اين فرش در دوره هخامنشيان بافته شده است. نقش مايههاي بكار رفته در آن مشابهت فراواني با نقوش ديوارههاي تخت جمشيد دارد. در زمينه مركزي آن نيز تصاوير ستارههاي چهار پرهاي عيناً مشابه اشكال منعكس شده برروي اشياي مكشوفه در لرستان مربوط به اين دوره در درون مجموعهاي از قابها محصور شدهاند. اگر چه خود رودنكو معتقد است كه اين قالي در زمان مادها و يا پارتيان بافته شده است.
تا پيش از كشفيات رودنكو اعتقاد كليه پژوهشگران اروپايي به اين بوده است كه تمدنهاي باستان مصر و آشور ميبايست گهواره فرشبافي جهان بوده باشند، كما اينكه در راستاي اثبات اين ادعا شواهد نسبتاً معتبري نيز با خود داشتند.
به طور مثال ميآورند كه در تورات به هنگامي كه در فصول هجرت بنياسرائيل در بافت آرايش خيمهها صحبت به ميان ميآيد از واژهقالي استفاده ميشود.
همچنين با تحقيقاتي كه در اوايل قرن بيستم صورت پذيرفت ثابت شد كه مدعا براساس كشفياتي كه در خرابههاي شهر ممفيس و در مقبره «تحوطس چهارم» و «نوت غنج آمون» صورت پذيرفته و از پارچههايي نفيس به رنگهاي سبز و ارغواني است. باستانشناسان اعتقاد داشتهاند كه مصريان با توجه به پيشرفت در صنعت بافت ميبايست اولين بافندگان فرشهاي دستباف باشند.
از سوي ديگر شواهد بسيار زيادي وجود دارد كه نشان دهنده آن است كه قالي در زمان آشوريان از لوازم دربارهاي سلطنتي بوده است. ضمن اينكه ستون ياد بودي از شلمانصر دوم و بابل وجود دارد، كه در آن تصويري از دو تخته قالي با ريشههاي بلند حكاكي شده است.
به هر حال فرضيات اين محققين كه از قدمت بيشتر و اصالت كمتري برخوردار است، عموماً برمبناي گفتاري استوار است و اصولاً اشاره بر نمونههايي غير از فرش همچون پارچه يا سنگ و سفال دارد. ليكن آنچه كه كليه محققين و باستانشناسان به آن اشاره نمايند، پيشرفت و توسعه صنعت فرشبافي به دست ايرانيان در عهد باستان است.
واژه قالي
مشهورترين واژه در زبان فارسي امروزين براي زير اندازي كه گره بافته باشد و پرز داشته باشد، قالي است، و فرش واژهاي است كه در مورد هر نوع گستردني همچون گليم، حصير، قالي و حتي سنگفرشهاي آجرين خيابانها نيز به كار ميرود.
در فرهنگهاي فارسي واژه فرش بصورت قالي نيز بكار رفته است. بنابراين نميتوان با صراحت بيان كرد كه اين واژه حتماً ميبايست با قاف نوشته شود.
برخي از محققان معاصر كوشيدهاند ريشهاي براي اين كلمه ارايه بدهند و از آن جمله عبارت «قاليقلا» كه نام شهري در قفقاز است را عنوان كردهاند. ليكن هيچ گونه سير تحولي از اين نام تا رسيدن به واژهقالي قلعه را به عنوان ريشه كلمه قالي بيان نمودهاند (چه آنكه در بين آذري زبانها قلعه را گلا يا گالا تلفظ ميكنند).
از طرفي ديگر روستاهاي بسياري در ايران يافته ميشوند كه نام قاليباف بر آنها نهاده شده است. به هر حال بررسي چندين متن و كتيبه پهلوي نشان دهند واژهاي است كه تا پيش از اين چربين يا daren ترجمه ميشد و در چندين متن امروزي به صورت ابريشمين يا Saren تصحيح ميگردد در كليه اين متون واژه مورد نظر به مفهوم زير انداز به كار رفته است. در متوني ديگر نيز اين واژه شالين يا حتي Vasnen خوانده ميشود. ليكن ميتوان آنرا به صورت Kalen كالين و يا قالين نيز ترجمه كرد كه اين امر بعيد نيست چرا كه اولاً تبديل كاف آغازي در واژه های پارسي به قاف امري شايع است در ثاني افغانيها واژه فرش را هنوز به صورت قالين تلفظ ميكنند. كمااينكه در شمال خراسان، نيز باصريها، ايزد خواستيها داراب، در كامفيز، مرودشت و كربال استان فارس و در دشمنزياري كهگيلويه و بويراحمد اين واژه به صورت قالين تلفظ ميگردد.
از سوي ديگر بسياري از دانشمندان ريشه قالي بافي را از آن ايلات ترك نشين ميدانند. حتي اگر چنين فرضي را نيز صحيح بدانيم خواهيم ديد كه در بين كليه اين قبايل واژهقالي به همان گونه تلفظ پارسي پهلوي است.
ازبكها اصطلاح قالين و قالي را به كار ميبرند. تركمنها قالين و هلي ميگويند. در آذربايجان خالي يا خالچا ميگويند. تركان آناتولي عبارت «خ» ندارند لذا آن را هالي (hali) يا هلي (hali) تلفظ ميكنند و از همه جالبتر مردمان كشمير هستند كه واژه اصيل كالين را بكار ميبرند.
به هر صورت مشخص ميگردد كه واژه كالين ريشه اصلي كلمه قالي يا قالين است. واژه كالين از صورت باستاني Karayan است كه در ونديداد (فرگرد بندهاي ۲ و۳) بكار رفته است ميآيد و هر دوي اين واژهها از ريشه Kar كه ريشه واژه كاشتن است گرفته شده است. به عبارت ديگر بشر و تمدن باستانيان ايراني بستن گره در ميان تار و پود فرش را مترداف با كاشتن بذر و نهال در خاك دانسته است و از اين رو نام كالين، قالين و قالي را برآن نهاده است.
کانون پژوهشی فرش ایران